1 . باطل کردن
[فعل]

to nullify

/ˈnʌlɪfaɪ/
فعل گذرا
[گذشته: nullified] [گذشته: nullified] [گذشته کامل: nullified]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باطل کردن لغو کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: باطل کردن معدوم کردن لغو کردن
مترادف و متضاد abolish cancel invalidate negate
  • 1.Judges were unwilling to nullify government decisions.
    1. قضات تمایل نداشتند تصمیمات دولتی را باطل اعلام کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان