خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رد کردن (چیزی قدیمی)
[عبارت]
off one's hands
/ɔf wʌnz hændz/
1
رد کردن (چیزی قدیمی)
از دست چیزی خلاص شدن
1.I would like to get my old refrigerator off my hands so that I can buy a new one.
1. من دوست دارم یخچال قدیمی ام را رد کنم برود تا بتوانم یک یخچال جدید بخرم.
تصاویر
کلمات نزدیک
off form
off duty
off and on
off
of no consequence
off one's noodle
off one's rocker
off one's trolley
off one’s trolley
off season
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان