خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رسما
[قید]
officially
/əˈfɪʃəli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رسما
به طور رسمی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رسما
1.on June 24 the election campaign will officially begin.
1. بیست و چهار ژوئن کارزار انتخاباتی به طور رسمی آغاز خواهد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
officialese
officialdom
official
officer
office worker
officious
officiousness
offing
offline
offprint
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان