خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیاده
[قید]
on foot
/ɑn fʊt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیاده
با پای پیاده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیاده
1.We came on foot.
1. ما پیاده آمدیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
on fitr eid, muslims don’t fast.
on fire
on end
on earth
on duty
on good terms
on hand
on hold
on holiday
on loan
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان