خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از کار افتاده
[عبارت]
on the fritz
/ɑn ðə frɪts/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
از کار افتاده
خراب شده
informal
مترادف و متضاد
inoperable
1.The television is on the fritz.
1. تلویزیون از کار افتاده است.
توضیحاتی در رابطه با on the fritz
عبارت on the fritz برای وسایلی به کار میروند که در گذشته نزدیک به درستی کار میکردند و در حال حاضر از کار افتادهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
on the floor there's a beautiful persian carpet.
on the edge of one's seat
on the dot
on the cusp of
on the corner of
on the hoof
on the house
on the job
on the left
on the level
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان