Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . به موقع
[قید]
on time
/ɑn taɪm/
غیرقابل مقایسه
1
به موقع
سر وقت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سر وقت
مترادف و متضاد
prompt
punctual
timely
late
1.I got to school on time.
1. من سر وقت به مدرسه رسیدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
on tick
on the wrong track
on the whole
on the way
on the verge of
on top
on top of
on top of the world
on top of which
on track
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان