خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اپرا
[اسم]
opera
/ˈɑ.pər.ə/
قابل شمارش
1
اپرا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اپرا
1."Carmen" is my favorite opera.
1. "کارمن" اپرای موردعلاقه من است.
2.I've never been a huge fan of opera.
2. من هیچوقت طرفدار جدی اپرا نبودهام.
an opera singer
یک خواننده اپرا
تصاویر
کلمات نزدیک
openwork
openness
openly accuse
openly
opening night
opera house
opera singer
operable
operate
operate at a loss
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان