خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اولیه
2 . اصل
3 . اصل (اثر هنری)
[صفت]
original
/əˈrɪdʒ.ən.əl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more original]
[حالت عالی: most original]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اولیه
مبتکرانه، نوین، اصیل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابتکاری
اولیه
مترادف و متضاد
innovative
novel
primary
commonplace
original idea/plan/design ...
ایده/نقشه/طراحی و... اولیه [مبتکرانه]
1. Her essay was full of original ideas.
1. مقاله او پر از ایدههای مبتکرانه بود.
2. That was my original plan.
2. آن نقشه اولیه من بود.
2
اصل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اصل
فابریک
اصلی
مترادف و متضاد
authentic
genuine
fake
1.The original painting is now in the National Gallery in London.
1. نسخه اصل نقاشی اکنون در نگارخانه ملی در لندن است.
an original drawing
یک نقاشی اصل
[اسم]
original
/əˈrɪdʒ.ən.əl/
قابل شمارش
3
اصل (اثر هنری)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عین
مترادف و متضاد
archetype
prototype
1.At that price, you could have bought an original!
1. با این قیمت میتوانستی اصلش را بخری.
2.Send out the photocopies and keep the original.
2. فتوکپیها را ارسال کنید و اصل را نگه دارید.
3.This is the copy of the painting - the original is in the museum.
3. این کپی نقاشی است - اصل (اثر) در موزه است.
[عبارات مرتبط]
originally
1. در آغاز
originality
2. خلاقیت
origin
3. منشاء
to originate
4. آغاز شدن
تصاویر
کلمات نزدیک
origin
origami
orifice
orienteering
orientation
originality
originally
originate
originator
oriole
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان