[اسم]

orientation

/ˌɔːriənˈteɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جهت‌یابی

معادل ها در دیکشنری فارسی: جهت‌یابی
  • 1.If you feel lost, you can look up to find a familiar tall building and use it for orientation.
    1. اگر حس می‌کنی گم شدی، می‌توانی به بالا نگاه کنی و یک ساختمان بلند پیدا کنی و از آن برای جهت‌یابی استفاده کنی.

2 جهت موقعیت مکانی

  • 1.The building has an east-west orientation.
    1. آن ساختمان جهت شرقی-غربی دارد.

3 گرایش جهت‌گیری

معادل ها در دیکشنری فارسی: جهت‌گیری

4 آشناسازی

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان