خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از نفس افتاده
[عبارت]
out of breath
/aʊt ʌv brɛθ/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
از نفس افتاده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
از نفس افتاده
1.I ran so much that I got out of breath.
1. من آنقدر دویدم که از نفس افتادم.
تصاویر
کلمات نزدیک
out of
out loud
out in the open
out cold
out
out of date
out of desperation
out of focus
out of hand
out of hours
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان