Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیرون
2 . خاموش
3 . خارج شدن توپزن از بازی (بیسبال، کریکت و...)
4 . خارج زمین (تنیس)
5 . [نشانه دور بودن]
6 . از مد افتاده
7 . منتشر (شده)
8 . درآمده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
out
/ɑʊt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیرون
خارج
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیرون
خارج
ددر
مترادف و متضاد
not at home
not here
in
out of something
بیرون از چیزی
I got out of bed.
من از تختخواب بیرون آمدم.
to ask somebody out
کسی را بیرون دعوت کردن
He asked me out to see a movie next week.
او از من خواست برای دیدن فیلم به بیرون برویم.
to be out
بیرون بودن
1. He's out nearly every night.
1. او تقریباً هر شب بیرون است.
2. I came by to see you this morning, but you were out.
2. من امروز آمدم تو را ببینم، اما تو بیرون بودی.
2
خاموش
fire/light is out
خاموش بودن آتش/چراغ
1. Is that fire completely out?
1. آن آتش کاملاً خاموش است؟
2. When we got home, all the lights were out.
2. وقتی که به خانه رسیدیم، همه چراغها خاموش بودند.
3
خارج شدن توپزن از بازی (بیسبال، کریکت و...)
تمام شدن نوبت توپزنی بازیکن
4
خارج زمین (تنیس)
خارج از خط
5
[نشانه دور بودن]
1.He lives right out in the country.
1. او در روستا زندگی میکند.
2.She's working out in Australia.
2. او در استرالیا کار میکند.
3.The boats are all out at sea.
3. قایقها در دریا هستند.
[صفت]
out
/ɑʊt/
غیرقابل مقایسه
6
از مد افتاده
دمده
something be out
چیزی دمده شدن
Black is out this year.
مشکی امسال دمده شدهاست.
7
منتشر (شده)
موجود
مترادف و متضاد
available
published
to be out
منتشر شدن
the book should be out by the end of the month.
آن کتاب باید تا آخر ماه منتشر شود.
8
درآمده
to be out
درآمدن
1. All the flowers are out.
1. همه گلها در آمدهاند.
2. Look! The sun is out!
2. نگاه کن! آفتاب درآمده است!
تصاویر
کلمات نزدیک
oust
ourselves
ours
our train leaves from platform 3.
our teacher is the man wearing sunglasses.
out cold
out in the open
out loud
out of
out of breath
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان