خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خارجی
[صفت]
outer
/ˈɑʊt̬.ər/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: outermore]
[حالت عالی: outermost]
1
خارجی
بیرونی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیرونی
خارجی
مترادف و متضاد
external
inner
1.outer office
1. مطب بیرونی
2.Remove the outer layers of the onion.
2. لایه های خارجی پیاز را پوست بکن.
تصاویر
کلمات نزدیک
outdoors
outdoor
outdo
outdated
outcry
outer belt
outer ear
outer space
outermost
outerwear
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان