1 . خارجی
[صفت]

outer

/ˈɑʊt̬.ər/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: outermore] [حالت عالی: outermost]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خارجی بیرونی

معادل ها در دیکشنری فارسی: بیرونی خارجی
مترادف و متضاد external inner
  • 1.outer office
    1. مطب بیرونی
  • 2.Remove the outer layers of the onion.
    2. لایه های خارجی پیاز را پوست بکن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان