خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ارزیدن
[فعل]
to outweigh
/ˌaʊtˈweɪ/
فعل گذرا
[گذشته: outweighed]
[گذشته: outweighed]
[گذشته کامل: outweighed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ارزیدن
چربیدن، سنگینی کردن
1.The benefits of this treatment far outweigh the risks.
1. مزیتهای این روش درمانی خیلی بر ریسکش میارزد.
تصاویر
کلمات نزدیک
outwards
outwardly
outward bound
outward
outvote
outwit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان