خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هراس
2 . ترسیدن
[اسم]
panic
/ˈpænɪk/
قابل شمارش
1
هراس
وحشت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دستپاچگی
هول
مترادف و متضاد
alarm
anxiety
fear
calm
calmness
1.The leader of the lost group appealed to them not to panic.
1. سرپرست گروه گمشده از آنها درخواست کرد که وحشت نکنند.
2.The source of panic in the crowd was a man with a gun.
2. منشأ هراس در جمعیت مردی با یک اسلحه بود.
[فعل]
to panic
/ˈpænɪk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: panicked]
[گذشته: panicked]
[گذشته کامل: panicked]
صرف فعل
2
ترسیدن
هراساندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خود را باختن
هول کردن
وحشت داشتن
مترادف و متضاد
alarm
frighten
scare
calm
relax
1.Don't panic! We've got plenty of time.
1. نترس! ما کلی وقت داریم.
2.The sound of gunfire panicked the crowd.
2. صدای شلیک گلوله جمعیت را هراساند.
تصاویر
کلمات نزدیک
pangolin
pang of conscience
pang
panellist
paneling
panic button
panic buying
panic-stricken
panicky
pannier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان