خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نفس نفس زدن
[فعل]
to pant
/pænt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: panted]
[گذشته: panted]
[گذشته کامل: panted]
صرف فعل
1
نفس نفس زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هن و هون کردن
نفس نفس زدن
لهله زدن
1.She finished the race panting heavily.
1. او مسابقه را تمام کرد (درحالی که) داشت به شدن نفس نفس می زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
pansy
panpipe
panoramic
panorama
pannier
pant after
pantheism
panther
panties
pantomime
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان