خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خسته از مهمانی رفتن و خوشگذرانی
[صفت]
partied out
/ˈpɑrtid aʊt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more partied out]
[حالت عالی: most partied out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خسته از مهمانی رفتن و خوشگذرانی
informal
1.I'm a bit partied out.
1. من یکم از مهمانی رفتن و خوشگذرانی خستهام.
تصاویر
کلمات نزدیک
littered
dying for
caught up
bash about
barrack for
play at
rained off
set against
taken up
throw together
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان