Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . گذشتن (زمان)
[فعل]
to pass by
/pæs baɪ/
فعل گذرا
[گذشته: passed by]
[گذشته: passed by]
[گذشته کامل: passed by]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گذشتن (زمان)
1.Do you ever feel that life is passing you by?
1. تا به حال احساس کردهای که زندگیات دارد میگذرد؟
2.She feels that life is passing her by.
2. او احساس میکند که زندگیاش دارد (بدون اتفاقی خوب) میگذرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
pair off
packed out
pack away
order around
open onto
pass for
phase in
phone around
phone up
plan ahead
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان