خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تقتق خوردن (به جایی)
2 . صدای تق تق
[فعل]
to patter
/ˈpætər/
فعل ناگذر
[گذشته: pattered]
[گذشته: pattered]
[گذشته کامل: pattered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تقتق خوردن (به جایی)
1.Rain pattered against the window.
1. (قطرات) باران تقتق به شیشه پنجره میخوردند.
[اسم]
patter
/ˈpætər/
قابل شمارش
2
صدای تق تق
1.I heard the platter of children's feet on the stairs.
1. من صدای تق تق پای بچهها را روی پلهها شنیدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
patsy
patronymic
patronizing
patronize
patronage
pattern
patterned
patterson
paucity
paul
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان