خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستفروشی کردن
2 . فروختن (مواد مخدر یا اجناس دزدی)
[فعل]
to peddle
/pˈɛdəl/
فعل گذرا
[گذشته: peddled]
[گذشته: peddled]
[گذشته کامل: peddled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دستفروشی کردن
دورهگردی کردن، دورهفروشی کردن
1.Farmers come to Seoul to peddle rice.
1. کشاورزان به سئول میآیند تا برنج دستفروشی کنند.
2
فروختن (مواد مخدر یا اجناس دزدی)
disapproving
1.They were accused of peddling drugs.
1. آنها متهم به فروختن مواد مخدر شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
pedantically
pedantic
pedant
pedalo
pedal bin
peddler
pedestal
pedestrian
pedestrian crossing
pedestrian overpass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان