خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پنگوئن
[اسم]
penguin
/ˈpeŋɡwɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پنگوئن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پنگوئن
1.Penguins cannot fly but use their wings for swimming.
1. پنگوئن ها نمی توانند پرواز کنند اما از بالهایشان برای شنا کردن استفاده می کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
penfriend
penetration
penetrating
penetrate
penetrable
penicillin
peninsula
peninsular
penis
penitence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان