خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کمال
[اسم]
perfection
/pərˈfekʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کمال
حد مطلوب، ایدهآل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرمان
کمال
1.She strives for perfection in everything she does.
1. او در هرکاری که میکند به دنبال کمال است.
2.The fish was cooked to perfection.
2. ماهی به حد مطلوب پخته شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
perfect example
perfect
perez
perennially
perennial
perfectionism
perfectionist
perfectly
perfidious
perfonning arts
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان