1 . دوام
[اسم]

permanence

/ˈpɜːrmənəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوام ثبات، تداوم

معادل ها در دیکشنری فارسی: بقا دوام
  • 1.Poor results will threaten the permanence of the new teaching system.
    1. نتایج ضعیف دوام نظام آموزشی جدید را تهدید خواهد کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان