1 . شخصا
[قید]

personally

/ˈpɜr.sən.əl.i/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شخصا

معادل ها در دیکشنری فارسی: شخصا
  • 1.I have to see her personally.
    1. باید شخصا او را ببینم.
  • 2.These figures should be correct because I've checked them personally.
    2. این ارقام باید درست باشند چون آنها را شخصا بررسی کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان