خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . داروساز
[اسم]
pharmacist
/ˈfɑr.mə.sɪst/
قابل شمارش
1
داروساز
کارمند داروخانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
داروساز
مترادف و متضاد
druggist
1.The pharmacist gave me some medicine.
1. داروساز به من مقداری دارو داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
pharmaceutical
pharaoh
phantom
phantasm
phallus
pharmacological
pharmacologist
pharmacology
pharmacy
pharming
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان