[اسم]

pharmacy

/ˈfɑrməsi/
قابل شمارش
[جمع: pharmacies]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 داروخانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: داروخانه دواخانه
مترادف و متضاد chemist's drugstore
  • 1.I need to leave my prescription at the pharmacy.
    1. من باید نسخه‌ام را در داروخانه بگذارم [باید نسخه‌ام را به داروخانه ببرم].

2 داروسازی

معادل ها در دیکشنری فارسی: داروسازی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان