Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . تدریجی
2 . تدریجا
[صفت]
piecemeal
/ˈpiːsmiːl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تدریجی
مرحله به مرحله
a piecemeal approach to the problem
رویکرد مرحله به مرحله برای (این) مشکل
[قید]
piecemeal
/ˈpiːsmiːl/
غیرقابل مقایسه
2
تدریجا
به تدریج
disapproving
1.The reforms were implemented piecemeal.
1. اصلاحات به تدریج به مرحله اجرا درآمدند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
piece-dye
piece together
piece of writing
piece of work
piece of tail
piecework
piecrust table
pied
pied lemming
pied piper
کلمات نزدیک
piece together
piece of the action
piece of evidence
piece of data
piece of cake
pieces
piecework
pied-à-terre
pier
pierce
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان