Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اسکله
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
pier
/pɪr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اسکله
لنگرگاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جرز
مترادف و متضاد
landing stage
1.The goods were unloaded onto the pier.
1. کالاها در اسکله تخلیه شدند.
2.The submarine arrived at the pier on time.
2. زیردریایی به موقع به لنگرگاه رسید.
تصاویر
کلمات نزدیک
pied-à-terre
piecework
pieces
piecemeal
piece together
pierce
piercing
pierre
piety
pig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان