Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . جوش
[اسم]
pimple
/ˈpɪmpl/
قابل شمارش
1
جوش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جوش
1.a pimple on her chin
1. یک جوش روی گونه اش
تصاویر
کلمات نزدیک
pimp
pimento
pilot whale
pilot study
pilot scheme
pimply
pin
pin down
pin money
pin number
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان