خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (کسی را به تصمیمگیری و...) وادار کردن
2 . مشخص کردن
3 . محکم (در جای خود) نگه داشتن
[فعل]
to pin down
/ˈpɪn ˈdaʊn/
فعل گذرا
[گذشته: pinned down]
[گذشته: pinned down]
[گذشته کامل: pinned down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(کسی را به تصمیمگیری و...) وادار کردن
to pin somebody down (to something/doing something)
کسی را وادار کردن (به چیزی/انجام کاری)
It's difficult to pin her down to fixing a date for a meeting.
وادار کردن او به مشخص کردن یک تاریخ برای جلسه دشوار است.
2
مشخص کردن
تعیین کردن
1.The cause of the disease is difficult to pin down precisely.
1. دقیقاً مشخص کردن علت بیماری دشوار است.
3
محکم (در جای خود) نگه داشتن
1.Two men pinned him down until the police arrived.
1. دو مرد او را محکم نگه داشتند تا پلیس از راه رسید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
pin cherry
pin
pimple
pimpernel
pimiento
pina colada
pinafore
pinata
pinball
pinball game
کلمات نزدیک
pin
pimply
pimple
pimp
pimento
pin money
pin number
pin-up
pina colada
pinafore
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان