خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کاج (گیاهشناسی)
2 . چوب درخت کاج
3 . سوگواری کردن
[اسم]
pine
/pɑɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کاج (گیاهشناسی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کاج
a pine forest
یک جنگل کاج
2
چوب درخت کاج
[فعل]
to pine
/pɑɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: pined]
[گذشته: pined]
[گذشته کامل: pined]
صرف فعل
3
سوگواری کردن
غصه خوردن
1.She pined for months after he'd gone.
1. بعد از اینکه او فوت کرد، او ماهها سوگواری کرد.
2.Six months after he left, she was still pining.
2. شش ماه بعد از رفتنش، او همچنان داشت غصه میخورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
pincushion
pinch-hit
pinch pennies
pinch
pincers
pine away
pine cone
pine for
pine marten
pine nut
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان