خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تخم (درون میوههایی مانند سیب و ...)
2 . ستاره (روی شانهی افسران نظامی انگلیسی)
3 . خال (ورقبازی)
4 . صدای بیپ (برای بیان ساعت دقیق در رادیو)
5 . با فاصله بسیار کم شکست دادن
6 . شکستن (تخم)
7 . با گلوله شلیک کردن
[اسم]
pip
/pɪp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تخم (درون میوههایی مانند سیب و ...)
دانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هسته
1.Each pip a seed, each seed a growth, each growth - life.
1. هر تخم یک دانه را میسازد، هر دانه رشد میکند و هر رشدکردنی تبدیل به یک زندگی میشود.
2.That apple tree grew from a pip.
2. آن درخت سیب از یک تخم رشد کرده است.
2
ستاره (روی شانهی افسران نظامی انگلیسی)
3
خال (ورقبازی)
4
صدای بیپ (برای بیان ساعت دقیق در رادیو)
1.The news will follow the pips at six o’clock.
1. اخبار بعد از صدای بیپ در ساعت شش پخش خواهد شد.
[فعل]
to pip
/pɪp/
فعل گذرا
[گذشته: pipped]
[گذشته: pipped]
[گذشته کامل: pipped]
صرف فعل
5
با فاصله بسیار کم شکست دادن
1.Jackson pipped him.
1. "جکسون" با فاصله بسیار کم او را شکست داد.
2.you were just pipped for the prize.
2. تو با فاصله بسیار کمی در (گرفتن) جایزه شکست خوردی.
6
شکستن (تخم)
1.As the eggs are being pipped the female clucks.
1. با شکسته شدن تخمها، (مرغ) ماده قدقد میکند.
7
با گلوله شلیک کردن
با تیر زدن
1.He pipped one of our fellows through the head yesterday.
1. او دیروز با گلوله به سر یکی از دوستان ما شلیک کرد.
2.The hunter managed to pip three ducks.
2. شکارچی توانست به سه اردک با گلوله شلیک کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
pinto bean
pint
pinstriped
pinstripe
pins and needles
pipe
pipe clamp
pipe cutter
pipe down
pipe dream
کلمات نزدیک
piously
pious
pioneering
pioneer
pinworm
pipe
pipe band
pipe wrench
piped music
piped water
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان