خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هسته (میوه)
2 . چاله
[اسم]
pit
/pɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هسته (میوه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هسته
1.Peaches and plums have pits.
1. هلو و آلو هسته دارند.
2
چاله
گودال
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چال
چاله
حفره
گودال
مترادف و متضاد
ditch
hole
1.We dug a deep pit in the yard.
1. ما چاله بزرگی در حیاط کندیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
pistol
pistachio nut
pistachio
pissed off
pissed
pit viper
pita
pitanga
pitch
pitch black
کلمات نزدیک
piston
pistol
pistil
piste
pistachio green
pit viper
pita
pitch
pitch and putt
pitch-black
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان