Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . پارچ
2 . پرتابکننده (بیسبال)
[اسم]
pitcher
/ˈpɪʧər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پارچ
کوزه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آفتابه
پارچ
مترادف و متضاد
jug
a pitcher of bear
یک پارچ آبجو
2
پرتابکننده (بیسبال)
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
pitched battle
pitched
pitchblende
pitch-dark
pitch-black
pitcher goes so often to the well that it is broken at last
pitcher plant
pitcher will go to the well once too often
pitcher's mound
pitcher-plant family
کلمات نزدیک
pitched battle
pitch-black
pitch and putt
pitch
pita
pitchfork
pitchout
piteous
pitfall
pith
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان