خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برنامهریزی بلندمدت کردن
[فعل]
to plan ahead
/plæn əˈhɛd/
فعل ناگذر
[گذشته: planned ahead]
[گذشته: planned ahead]
[گذشته کامل: planned ahead]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
برنامهریزی بلندمدت کردن
1.You can avoid a lot of stress by planning ahead.
1. تو میتوانی با برنامهریزی بلندمدت از کلی استرس جلوگیری کنی.
2.You’ve got to plan ahead and save your money for your retirement.
2. تو باید برنامهریزی بلندمدت کنی و برای بازنشستگی پول جمع کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
phone up
phone around
phase in
pass for
pass by
pop out
pour into
press for
press on
pull ahead
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان