خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پخش کردن (نوار، موسیقی، فیلم و...)
[فعل]
to play back
/pleɪ bæk/
فعل گذرا
[گذشته: played back]
[گذشته: played back]
[گذشته کامل: played back]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پخش کردن (نوار، موسیقی، فیلم و...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پخش
to play something back (to somebody)
چیزی را پخش کردن (برای کسی)
Play that last section back to me again.
آن بخش آخر را دوباره برایم پخش کن.
تصاویر
کلمات نزدیک
play a trick on someone
play a role
play a prank
play a part
play
play badminton
play baseball
play basketball
play by ear
play cat and mouse with someone
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان