خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سوگند خوردن
2 . گرو گذاشتن
3 . تعهد
4 . گرو
[فعل]
to pledge
/plɛʤ/
فعل گذرا
[گذشته: pledged]
[گذشته: pledged]
[گذشته کامل: pledged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سوگند خوردن
متعهد شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعهد کردن
عهد بستن
قسم خوردن
مترادف و متضاد
promise
swear
vow
1.Before the grand jury, the sinister gangster pledged to tell the whole truth.
1. تبهکار شرور در برابر هیئتمنصفه سوگند یاد کرد که تمام حقیقت را بگوید.
2.Pledged to discovering the facts, the journalist began to dig up new evidence for his readers.
2. خبرنگار با متعهد شدن به کشف حقایق شروع به آشکار کردن شواهد جدید برای خوانندگانش کرد.
2
گرو گذاشتن
وثیقه گذاشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گرو گذاشتن
[اسم]
pledge
/plɛʤ/
قابل شمارش
3
تعهد
سوگند
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیمان
تعهد
وعده
قسم
مترادف و متضاد
commitment
promise
vow
to give a pledge
تعهد کردن
Management has given a pledge that there will be no job losses this year.
مدیریت تعهد کرده است که امسال هیچ اخراجی در کار نخواهد بود [هیچکس کارش را از دست نخواهد داد].
4
گرو
ضمانت، وثیقه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گرو
مترادف و متضاد
surety
تصاویر
کلمات نزدیک
plectrum
plebiscite
plebeian
pleated
pleat
pleiades
plenary
plenary session
plenipotentiary
plenitude
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان