Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . سقلمه زدن
2 . بیرون آوردن
3 . سقلمه
[فعل]
to poke
/poʊk/
فعل گذرا
[گذشته: poked]
[گذشته: poked]
[گذشته کامل: poked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سقلمه زدن
سیخونک زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سقلمه زدن
مترادف و متضاد
prod
1.She poked him in the ribs with her elbow.
1. او با آرنجش به دندههای او سقلمه زد.
2
بیرون آوردن
1.Jeff poked his head out of the window.
1. "جف" سرش را از پنجره بیرون آورد.
[اسم]
poke
/poʊk/
قابل شمارش
3
سقلمه
سیخونک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سقلمه
1.I gave her a poke to wake her up.
1. من به او سقلمه زدم تا بیدار شود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
poivrade
poitrine d'agneau
poissonier
poisson distribution
poisonously
poke at
poke bonnet
poke check
poke fun at
poke into
کلمات نزدیک
poisonous
poisoning
poisoned
poison
poised
poke fun at
poke one's nose in someone's business
poker
poker-faced
poky
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان