خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نظرسنجی
2 . رأیگیری کردن
3 . رأی آوردن
[اسم]
poll
/poʊl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نظرسنجی
رأیگیری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نظرسنجی
نظرخواهی
مترادف و متضاد
opinion poll
survey
1.The poll indicated that conservation of the environment was the number one issue with college students.
1. نظرسنجی نشان داد که حفظ محیطزیست دغدغه اصلی دانشجویان بود.
[فعل]
to poll
/poʊl/
فعل گذرا
[گذشته: polled]
[گذشته: polled]
[گذشته کامل: polled]
صرف فعل
2
رأیگیری کردن
نظرسنجی کردن
1.The newspaper polled 500 voters and found that only 27 percent were in favor of expanding the city zoo.
1. (آن) روزنامه از 500 رأیدهنده، نظرسنجی کرد و دریافت که فقط 27 درصد (آنها) موافق گسترش باغوحش شهر هستند.
3
رأی آوردن
رأی به دست آوردن
1.Labor polled just 4% of the vote.
1. حزب کارگر تنها 4% آرا را به دست آورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
polka dot
polka
polity
politics
politician
poll tax
pollen
pollen count
pollinate
pollination
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان