1 . نظرسنجی 2 . رأی‌گیری کردن 3 . رأی آوردن
[اسم]

poll

/poʊl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نظرسنجی رأی‌گیری

معادل ها در دیکشنری فارسی: نظرسنجی نظرخواهی
مترادف و متضاد opinion poll survey
  • 1.The poll indicated that conservation of the environment was the number one issue with college students.
    1. نظرسنجی نشان داد که حفظ محیط‌زیست دغدغه اصلی دانشجویان بود.
[فعل]

to poll

/poʊl/
فعل گذرا
[گذشته: polled] [گذشته: polled] [گذشته کامل: polled]

2 رأی‌گیری کردن نظرسنجی کردن

  • 1.The newspaper polled 500 voters and found that only 27 percent were in favor of expanding the city zoo.
    1. (آن) روزنامه از 500 رأی‌دهنده، نظرسنجی کرد و دریافت که فقط 27 درصد (آن‌ها) موافق گسترش باغ‌وحش شهر هستند.

3 رأی آوردن رأی به دست آوردن

  • 1.Labor polled just 4% of the vote.
    1. حزب کارگر تنها 4% آرا را به دست آورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان