Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سیاستمدار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
politician
/ˌpɑl.əˈtɪʃ.ən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سیاستمدار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رجل سیاسی
سیاستباز
سیاستمدار
مترادف و متضاد
legislator
Member of Parliament
MP
1.Churchill was a distinguished politician.
1. "چرچیل" سیاستمداری سرشناس بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
politically correct
political leader
political economy
political
politely
polka dot
poll
pollack
pollenate
pollenation
کلمات نزدیک
politically correct
politically
political unrest
political suicide
political scientist
politics
polity
polka
polka dot
poll
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان