خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قطع برق
[اسم]
power cut
/pˈaʊɚ kˈʌt/
قابل شمارش
1
قطع برق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قطع برق
مترادف و متضاد
power outage
1.The capital and towns to the north were plunged into darkness by power cuts.
1. پایتخت و شهرهای شمالی بهخاطر قطع برق در تاریکی فرورفته بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
power base
power
powell
powdery snow
powdery
power drill
power failure
power line
power of attorney
power outage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان