1 . ورور 2 . ورور کردن
[اسم]

prattle

/ˈprætəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ورور چرت و پرت، حرف کودکانه

مترادف و متضاد babble chatter
  • 1.do you intend to keep up this childish prattle?
    1. آیا قصد داری این ورور کودکانه را ادامه دهی؟
  • 2.Don't listen to her prattles!
    2. به چرت و پرت هایش گوش نده!
[فعل]

to prattle

/ˈprætəl/
فعل گذرا

2 ورور کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ور ور کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان