خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرض کردن
[فعل]
to presume
/prɪˈzjuːm/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: presumed]
[گذشته: presumed]
[گذشته کامل: presumed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فرض کردن
گمان کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انگاشتن
فرض کردن
مترادف و متضاد
assume
1.I presume they're not coming, since they haven't replied to the invitation.
1. من گمان میکنم آنها نمیآیند، چون به دعوتنامه پاسخ ندادند.
تصاویر
کلمات نزدیک
presumably
presto
prestigious
prestige
pressurized
presumption
presumption of innocence
presumptuous
presuppose
pretend
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان