1 . فرض کردن
[فعل]

to presume

/prɪˈzjuːm/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: presumed] [گذشته: presumed] [گذشته کامل: presumed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فرض کردن گمان کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: انگاشتن فرض کردن
مترادف و متضاد assume
  • 1.I presume they're not coming, since they haven't replied to the invitation.
    1. من گمان می‌کنم آنها نمی‌آیند، چون به دعوتنامه پاسخ ندادند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان