خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . افتخار
2 . غرور
3 . گله شیر
[اسم]
pride
/prɑɪd/
غیرقابل شمارش
1
افتخار
سرافرازی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرافرازی
سربلندی
فخر
مباهات
to take pride in something/somebody
به چیزی/کسی افتخار کردن
The whole community takes pride in the school.
تمام محله به آن مدرسه افتخار میکند.
sense of pride
حس سرافرازی
The people have a sense of pride in their community.
مردم یک حس سرافرازی به جامعهشان دارند.
2
غرور
تکبر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غرور
1.She has too much pride.
1. او زیادی غرور دارد.
3
گله شیر
تصاویر
کلمات نزدیک
prickly pear
prickly heat
prickly
prickle
prick
priest
priestess
priesthood
priestly
prig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان