خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نخستین
[صفت]
primal
/ˈpraɪml/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نخستین
اولیه، آغازین
formal
مترادف و متضاد
primeval
1.Cooking the food over the camp fire felt like a primal way of making a meal.
1. غذا درست کردن روی آتش اردوگاه حسی شبیه درست کردن غذا به شکل نخستین داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
primacy
prima facie
prima donna
prima ballerina
prim
primarily
primary
primary care physician
primary cause
primary color
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان