خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تحریک
[اسم]
provocation
/ˌprɑvəˈkeɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تحریک
برانگیزش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تحریض
تحریک
1.She bursts into tears at the slightest provocation.
1. او با کوچکترین تحریکی زیر گریه میزند.
تصاویر
کلمات نزدیک
proviso
provisions
provisionally
provisional licence
provisional government
provocative
provocatively
provoke
prow
prowess
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان