خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پاورچین پاورچین راه رفتن
2 . محتاطانه عمل کردن
[فعل]
to pussyfoot
/ˈpʊsifʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: pussyfooted]
[گذشته: pussyfooted]
[گذشته کامل: pussyfooted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پاورچین پاورچین راه رفتن
بیصدا راه رفتن
2
محتاطانه عمل کردن
محافظهکارانه عمل کردن
disapproving
informal
1.I realized I could no longer pussyfoot around. I had to say what I really thought.
1. من متوجه شدم که دیگر نمیتوانم ملاحظهکارانه رفتار کنم. باید آنچه واقعا فکر میکردم را میگفتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
pussycat
pussyfoot around
pussy cat
puss
pusillanimous
put
put a bug in someone's ear
put a foot wrong
put a lot of time into something
put a stop to something
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان