1 . به کسی منتقل کردن (به‌منظور قبول یا رد کردن چیزی)
[فعل]

to put to

/pʊt tu/
فعل گذرا
[گذشته: put to] [گذشته: put to] [گذشته کامل: put to]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به کسی منتقل کردن (به‌منظور قبول یا رد کردن چیزی) چیزی را به کسی گفتن

to put something to somebody
چیزی را به کسی منتقل کردن/گفتن
  • 1. "Shall we all go out for a pizza tonight?" "I don't know. I'll put it to Jim and see what he says."
    1. «امشب همه برای خوردن پیتزا بیرون برویم؟» «نمی‌دانم. به "جیم" می‌گویم تا ببینم او چه می‌گوید.»
  • 2. Your proposal will be put to the board of directors.
    2. پیشنهاد شما به هیئت‌مدیره منتقل خواهد شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان