خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درو کردن
2 . به دست آوردن
[فعل]
to reap
/riːp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: reaped]
[گذشته: reaped]
[گذشته کامل: reaped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
درو کردن
برداشت کردن (محصول)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
درو کردن
درویدن
old use
مترادف و متضاد
harvest
1.Many men were employed to reap the harvest.
1. افراد بسیاری استخدام شدند تا محصول را برداشت کنند.
2
به دست آوردن
گرفتن
1.Those who do take risks often reap the rewards.
1. آنهایی که ریسک میکنند، اغلب پاداشش را میگیرند.
تصاویر
کلمات نزدیک
reamer
ream
realty
realtor
realtone
reaper
reappear
reappraisal
reappraise
rear
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان