خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوباره تعیین کردن
2 . دوباره تعریف کردن
[فعل]
to redefine
/ˌriːdɪˈfaɪn/
فعل گذرا
[گذشته: redefined]
[گذشته: redefined]
[گذشته کامل: redefined]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دوباره تعیین کردن
1.The role of the Emperor was redefined.
1. نقش امپراطور دوباره تعیین شد.
2
دوباره تعریف کردن
دوباره توصیف کردن
1.We need to redefine what we mean by democracy.
1. ما باید آنچه منظورمان از دموکراسی است را دوباره توصیف کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
redeeming feature
redeem
redecorate
reddish brown
reddish
redemption
redeploy
redesign
redevelop
redevelopment
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان