1 . کارنامه
[اسم]

report card

/rɪˈpɔːrtˌkɑd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کارنامه

معادل ها در دیکشنری فارسی: کارنامه
مترادف و متضاد report
  • 1.Sam got three As and a B on his report card.
    1. سم در کارنامه اش سه نمره (A) و یک (B) داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان